نمي دونم چي بگم
نمي دونم کجا برم
دعا مي کردم بميرم و برم ـ از اين دنيا برم ـ از اين سرنوشت فرار کنم ـ
آخه دلم از روزگار پر بود ...
آخه نتونستم آغوش گرمي واسه شب گريه هاي او باشم
واي که چقدر بدبختم من ـ کاش حداقل ميتونستم يه کم آرومت کنم
کاش حداقل ميتونستم سنگ صبورت باشم
ـ حداقل ميتونستم تکيه گاهت باشم ـ ولي من هيچي نبودم ـ هيچي هيچي ـ
ازت واسه همه چيز ممنونم ـ واسه همه ي خاطره هات
ـ واسه همه ي رؤياهايي که لحظه لحظه ي افکارمو با خودت به بهشت بردي
ـ واسه لحظه اي که نگاهم ميکردي و تو چشات ميشد عشق و خوند
ـ واسه لحظه اي که نگاهم ميکردي و با غرور چشمات تو دلم به عشق ابدي تو مي رسيدم
ـ واسه لحظه اي که نگاهم نمي کردي و سرتو پايين مينداختي که چشماتو نبينم.
آخه ميترسيدي يه وقت اشک از چشات سرازير بشه و من با ديدنش ناراحت بشم
ـ ازت ممنونم عشق من ـ واسه همه چي ـ ازت ممنونم که اجازه دادي عاشقت بشم
ـ ازت ممنونم که واسه يه بار هم که شده تو اين زندگي نکبت بار من رنگ آبي دريا رو آوردي
ـ ازت ممنونم که اولين و آخرين و تنها عشقم بودي
ـ ازت ممنونم که از ته قلب دوستت داشتم
ـ ازت ممنونم که اجازه دادي زندگي کردن رو با تو تجربه کنم
ـ ازت ممنونم که گرد و خاک قلبمو زدودي
ـ ازت ممنونم که عشق ناچيز من رو قبول کردي
ـ ازت ممنونم که تو لحظه هاي تنهاييم اجازه دادي با چشماي نازت سر کنم
ـ ازت ممنونم که تو خوابم اومدي ـ ازت ممنونم که اشکامو واسه پاک کردن رد پات قابل دونستي
ـ ازت ممنونم که قبول کردي بهونه ي شب گريه هام بشي
ـ ازت ممنونم که دليل زنده بودنم هستي
ـ ازت ممنونم که اجازه دادي تو خواب و خيال چشماتو (چشماي خوشگلتو) ببوسم
ـ ازت ممنونم که وقتي خوابيده بودم. تو هم خواب بودي و. ميومدي و نوازشم ميکردي
ـ ازت ممنونم واسه همه ي لحظه هاي بودنت و همه ي لحظه هاي نبودن
اي کاش هيچ وقت از خواب بيدار نمي شدم
نظرات شما عزیزان: